loading...
ناز چت | سایت ناز
آخرین ارسال های انجمن
爪Ő尺Ť乇乙Д♣73 بازدید : 272 دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

آقا من یک میلیون و چهارصد هزارتومن دادم گوشی خریدم(آره مایه داریم در حده خفن تا چشم همتون در بیاد :D) بعد پسرعموم اومده زودی گوشی رو نشون دادم تا کفش ببره میگه خوب چی داره؟؟ میگم ضد آب هستش دوربینش 12 مگا پیکس هستش.میگه اینارو ول کن لباس هم میشوره؟؟میگم جان؟؟؟؟میگه غذا چی درست میکنه؟؟آقا مارو میگی! مارمولک رویه دیورا رو میگی فکمون افتاده.میگم علی کوزت نگرفتما گوشی خریدم.میگه برو بابا گوشی که اینقدر پولشو دادی غذا درست نکنه لباس و ظرف نشوره گوشی نیست.

یعنی دوس داشتم بزنم صدایه قلک بده.

این فک و فامیله ما داریم؟؟؟؟

爪Ő尺Ť乇乙Д♣73 بازدید : 234 دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

آقا ما تو كلاس رياضي نشسته بوديم معلم گفت بچه ها من جزوه رو كپي زدم.هركي ميخواد بياد بگيره!

يكي از بچه هاي سوتي بده مدرسه مون گفت استاد ما سه ساعت جزوه رو چاپ زديم:-D:-D:-D

استاد:-/

سوتيبدهX(

جزوه:-!

من;-) 

يعني بچه ها داشتن جزوه رو گاز مي زدن!

爪Ő尺Ť乇乙Д♣73 بازدید : 220 دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

دوستم بهم اسمس داده که هفته دیگه اولین جلسه کلاسه میگم ادرس کجاست اینجوری ادرس میده خیابون تختی یه دری هست که کنارش یه پراید مشکی پارکه....

من:o

اخه اینم شد ادرس جالبیش اینجاست رفتم اونجا هیچ پرایدی تو کوچه پارک نبود

اخه واقعا این دوسته ما داریم....

爪Ő尺Ť乇乙Д♣73 بازدید : 630 دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

مامانم به داداشم گفت برو خیارو گوجه و بادمجون بگیر .

داداشم رفت و اومد جای بادمجون پنیر گرفت .

مامانم گفت : چرا پنیر گرفتی ؟

داداشم : قلم سوم یادم رفت ، گفتم چون کنار خیار و گوجه همیشه پنیر میخوریم شاید پنیر باشه !

حالا مامانم بدتر از داداشم : کاش حدأقل یاد سالاد میافتادی کاهو میگرفتی

爪Ő尺Ť乇乙Д♣73 بازدید : 215 دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

یه هفته ای خونه نبودم بعد که اومدم دیدم داداشم همه واکس مو مو خالی کرده رو کفشاش

میگم داداش من این چه کاریه این واکس موئه چرا زدی به کفشات؟!

میگه:چه فرقی میکنه واکس واکسه دیگه تو هم واکس کفش منو وردار بزن به موهات

بابا و مامان:)))))

منooooooooooo

ینی اون لحظه میخاستم با تموم وجود سرمو بکوبم به دیوار

داداش دارم من؟

فداش شم

爪Ő尺Ť乇乙Д♣73 بازدید : 227 دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

شیر سماور خونمون خراب بود... یکی از سرگرمیام این بود که کاسه ای که زیرش بود و آب توش جمع میشد رو هر ده مین میرفتم تو آشپرخونه ، بعد از باز کردن در یخچال و بستنش (افرین... فهمیدین دهه شصدی م) اون کاسه رو خالی می کردم..

الان دو سه روزه مادرم یه سماور نو خریده ... اصلا یه وضعیتی شده... همش میرم و میام... دچار بحران هویت شدم.. آخه مادر من... اون سماور به تو چیکار داشت...

爪Ő尺Ť乇乙Д♣73 بازدید : 223 دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

یه بار بعد مدتها رفتم کتابامو باز کردم و شروع کردم به درس خوندن دیدم بابام با گوشیش داره ازم فیلم برداری میکنه. 

یه بار هم همین اتفاق سر نماز برام افتاد

بعد از چند سال نماز میخوندم دیدم بابام اومده جلو زوم کرده رو لبام داره ازم فیلم میگیره منم اون لحظه نمازو نیمه کار ولش کردم زدم به گوشیش فرار کردم تو دستشویی؛

بابای فیلم برداره ما داریم؟؟

爪Ő尺Ť乇乙Д♣73 بازدید : 345 دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

عجب فامیل باحالی هستیم ما! رفتیم برای عموی کوچیکم خواستگاری دختره یه خواهر داشت که خیلی شبیه هم بودند تازه ما نفهمیدیم چی شد که اون به جای خواهرش چایی آورد بعد این وسطا باز نفهمیدم چه جوری قاطی پاتی شد که ما از اول تا آخر فکر میکردیم خواهرش قراره بشه عروسمون! بعد که خداحافظی کردیم و از در اومدیم بیرون همه مون مثل خنگولا یه نگاهی به هم کردیم بعد گفتیم ای بابا مگه عروس خانوم اسمش .....نبود این که اسمش یه چیز دیگه بود! و خلاصه هر کی یه چیز گفت و فهمیدیم که بله باید دوباره در بزنیم از اول بریم خواستگاری آخه همه چی اشتباه شده بود!!

تعداد صفحات : 105

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    کدام قسمت سایت فعال تر باشه؟
    از مطالب فانی فاز راضی هستی؟؟
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 3114
  • کل نظرات : 502
  • افراد آنلاین : 97
  • تعداد اعضا : 896
  • آی پی امروز : 391
  • آی پی دیروز : 164
  • بازدید امروز : 778
  • باردید دیروز : 1,282
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 19,469
  • بازدید ماه : 19,469
  • بازدید سال : 257,484
  • بازدید کلی : 3,153,075
  • ارتباط با مدیران